English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3033 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
igniter pad U بالشتک مشتعل کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
ignitor U مشتعل کننده
igniter U مشتعل کننده
ignition cap U کلاهک مشتعل کننده
igniting fuze U کلاهک مشتعل کننده
igniter train U مدار مشتعل کننده
igniting primer U چاشنی مشتعل کننده
igniting powder U خرج مشتعل کننده
initiator U چاشنی مشتعل کننده
igniting fuze U ماسوره مشتعل کننده
igniter U مشتعل کننده اتش زنه
buster U خرج مشتعل کننده استری یا لایی
igniter U خرج مشتعل کننده کلاهک منفجرکننده
coupling base U وسیلهای که چاشنی را به کلاهک یا خرج مشتعل کننده وصل میکند
tamping U بستن مواد مشتعل کننده به دور خرج کیپ کردن خرج
sole plate U بالشتک
cushions U بالشتک
cushioning U بالشتک
pad U بالشتک
corbel-piece U بالشتک
cushioned U بالشتک
sleeper beam U بالشتک
cushion U بالشتک
crown-plate U بالشتک
templates U بالشتک
template U بالشتک
pads U بالشتک
gas check pad U بالشتک
padstone U بالشتک
bolster U بالشتک
bolstered U بالشتک
bolsters U بالشتک
padding U بالشتک
lugs U بالشتک سیم
tie plate U بالشتک ریل
ground cushion U بالشتک زمین
foot block U بالشتک ستون
carpet beetle U بالشتک مار
bolster U بالشتک سازی
air bed U بالشتک لاستیکی
lugged U بالشتک سیم
lug U بالشتک سیم
soldering lug U بالشتک سیم
pulvinar U هسته بالشتک
lugging U بالشتک سیم
gas check pad U بالشتک کولاس
pulvinus U بالشتک ساقه گیاه
pincushions U بالشتک سنجاق گیر
pincushion U بالشتک سنجاق گیر
rests U استراحت کردن بالشتک
buffer U ضربه گیر بالشتک
gas check pad U بالشتک دوکی جازم
rest U استراحت کردن بالشتک
pincushion magnets U مغناطیسهای تصحیح بالشتک
blazing U مشتعل
ablaze U مشتعل
sulphurous U مشتعل
sulfurous U مشتعل
in flames U مشتعل
red-hot U مشتعل
conflagrant U مشتعل
aflame U مشتعل
pad U با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن
balteus U [نواری در اطراف بالشتک قوسی]
railroad tie plate U بالشتک ریل راه اهن
pads U با لایه نرم یا بالشتک پوشاندن
glows U مشتعل بودن
glow U مشتعل بودن
emblaze U مشتعل کردن
glowed U مشتعل بودن
glow discharge cold cathode tube U لامپ مشتعل
flaming arc U قوس مشتعل
glow discharge tube U لامپ مشتعل
glow tube U لامپ مشتعل
flaming discharge U تخلیه مشتعل
furnace U مشتعل کردن
furnaces U مشتعل کردن
aglow U مشتعل وفروزان
kindled U مشتعل شدن
kindle U مشتعل شدن
kindles U مشتعل شدن
baluster-side U [شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
igniting U مشتعل کردن یا شدن
flame U مشتعل شدن تابش
ignite U مشتعل کردن یا شدن
ignited U مشتعل کردن یا شدن
flames U مشتعل شدن تابش
ignites U مشتعل کردن یا شدن
relume U برافروختن مشتعل کردن
neon glow lamp U لامپ مشتعل نئون
burns U سوختن مشتعل شدن
burn U سوختن مشتعل شدن
on fire U مشتعل درتاب وتب
igniting U اتش گرفتن مشتعل شدن
to burst into flames U اتش گرفتن مشتعل شدن
ignites U اتش گرفتن مشتعل شدن
low U مشتعل شدن زبانه کشیدن
ignited U اتش گرفتن مشتعل شدن
blazes U شعله درخشان یا اتش مشتعل
blazed U شعله درخشان یا اتش مشتعل
blaze U شعله درخشان یا اتش مشتعل
propane U پارافین گازی و مشتعل هیدروکاربنی
ignite U اتش گرفتن مشتعل شدن
ignition U احتراق اتش زدن مشتعل کردن
envy rankled in his breast U اتش رشک در سینه اش مشتعل بود
fender U بالشتک حایل بین طناب و محل مهار یا قایق دیگر
sachets U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
sachet U بالشتک یا کیسه کوچکی که دران عطر خوشبومیریزند ودر لباس می گذارند
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
ignites U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
igniting U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignited U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
ignite U اتش کردن محفظه حامل باروت مشتعل کردن
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
Recent search history Forum search
2Some of my translations are missing !
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1confinement factor
1معنی lead lag compensator
4express, overexpression
1The generator is maintaining its terminal voltage at 1.0 p.u. under voltage regulator action.
2پن مرطوب کننده
2پن مرطوب کننده
1Oem
1روشنی خیره کننده صنعت
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com